لاستیك قلبمو با میخ نگات پنچر نكن
*
بوق نزن ژیان میخورمت
*
بر در دیوار قلبم نوشتم ورود ممنوع
عشق آمد و گفت من بی سوادم
*
پشت یه ژیان هم نوشته بود
جد زانتیا
*
قربان وجودت که وجودم زوجودت بوجود آمده مادر
*
شتاب مكن، مقصد خاك است
*
رادیاتور عشق من ازبهر تو، آمد به جوش
گر نداری باورم بنگر به روی آمپرم
*
تو هم قشنگی
*
کاش جاده زندگی هم دنده عقب داشت
*
سر پایینی برنده
سر بالایی شرمنده
*
داداش مرگ من یواش
كاش میشد سرنوشت را از سر نوشت
*
تند رفتن که نشد مردی
چشم انتظارم كه برگردی
*
یا اقدس
یا هیچكس
*
زندگی نگه دار پیاده میشم
آیی بی وفا کجا میری
اونطرفی که ورود ممنوعه
Love...
برچسب : نویسنده : رضا rezaasa بازدید : 109
خدا كنه سيزده بدر به تون خوش گذشته باشه به ما كه خيلي خوش گذشت جاتون خالي ما كه رفته بوديم گردن گاه بسات سيزده بدر اماده كرده بوديم وحسابي فوتبال بازي كرديم بعد فوتبال رفتيم كه ناهار بخوريم كه يك دفعه يدونه موش از بقل سفره رد شد همه جيغ زدند وبدرم با بيل زد توي كلش وهمه ي اين سر وصدا ها خوابيد بعد ازاين كه ناهار خورديم رفتيم به صحرا ويك عالمه سبزي وجيغال اسمك چيديم وداشتيم مي امديم كه وسايل رو جمع كنيم كه يك دفعه باران شديدي گرفت وسوار ماشين شديم و به سوي سد باغكل خوانسار رفتيم خلاصه خيلي به همون خوش گذشت اميدوارم به شما هم خوش گذشته باشه.
برچسب : نویسنده : رضا rezaasa بازدید : 117